من با یه پسر به قصد ازدواج اشنا شدم پسر همکلاسیم پنج ماهی ارتباط پیامی داشتیم الان ارتباطو قطع کردیم بخاطر خدا و خانواده و اینده بچمون اما این یه هفتس که ارتباطو قطع کردیم برا من خیلی سخته افسرده شدم بی قرارم احساس تنهایی میکنم هر لحظه میزنه به سرم بهش پیام بدم اما اون پسر میدونم از دستم ناراحت میشه اون از خدا میترسه منم از خدا میترسم و میدونم پیام دادنم جز تباهی چیزی نداره و از یه طرف حالاحالاها شرایط ازدواج نه من نه اون اقا نداریم چیکار کنم از این حالت بی فراری در بیام ؟؟؟

میگید دوست صمیمی اول ندارم دوما دوست صمیمی اگرم داشته باشم نمیتونم برم خونشون یا اون بیا و خونمون خانواده اجازه نمدن و تنها جایی که میتونم دوستمو ببینم دانشگاهه و در ضمن دوست صمینی ندارم کمکم کنید